درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش اومدی آخرین مطالب نويسندگان شعر برتر هیچ می دانی دلم مدیون کیست ؟ هیچ می دانی دلم پر خون ز چیست ؟
هیچ می دانی ز نسل کیستی ؟
تا کنون دستی سرت را بسته است ؟
تا کنون نور شفق را دیده ای ؟
مادرت بر زخم پایت چاره شد ؟
جوجه گنجشکت به دستت جان سپرد ؟
یا به خون زخم خود رنگین شوی ؟
دستت آیا خورده بر لولای در ؟
روز و شب در کافی شاپی با کلاس
کفش اسپرت ستی با رنگ روز
با لباسی پاچه کوتاه یک وجب
رنگ خاکی بر تن رزمنده بود !
گردش ما در وسط میدان جنگ
پوتین چرمی و بر سر یک کلاه
ورزش و عشق و صنایم با تفنگ
حسرت یک خواب راحت را بدل
دائما بر لب دعا ام الیجیب
نغمه العفو با دلها چه کرد !
رفتن از ما بود و بعدش با خدا
از گل باغ شهادت چیده ایم
بعد چندی دل مزار گند خشم
جای پای عشق در جانها چه شد ؟
روزگاری جای ترکش بوده است
از علی و فاطمه گشتم خجل
پس چرا بنشسته ام با دشمنان !
بر لباس و کفش من سر می زنند
ای برادر باد بر نام تو ننگ
از فروش دختری یک مرد مرد
بر خیال خود تمدن دوختند
در خیابان دختری تاراج رفت
سر کشم از خشم خود جامی ز خون
بر گناهمان دمی مولا گریست ! نظرات شما عزیزان: پنج شنبه 15 ارديبهشت 1390برچسب:, :: :: نويسنده : رضا
![]() ![]() |